پیام خوزستان
اربعين است و هياهوي رفتن‌ها و ماندن‌ها/روايتي از دلدادگي به حسين
چهارشنبه 19 آبان 1395 - 11:04:30 AM
مهر

خوزستان انلاين- اينجا يک معبر است، يک گذرگاه. از اينجا مردم بال و پر مي گيرند براي رفتن به راهي که برخي بيش از يک سال آرزوي رفتنش را داشتند. اينجا سفيد و سياه و قوم خاصي مطرح نيست همه با هر زبان و هر گويشي نام يک ارباب را از صميم قلب صدا مي کنند. بيشترين کليد واژه هاي به کار رفته در گفت و گوي اين جمعيت ميليوني، يا حسين است و کربلا.

اينجا شلمچه است که اين روزها حال و هواي خاصي دارد و ترکيب خادم و زائر در آن ترکيبي از عاشقي است.

در طول مسير ميدان مقاومت تا مرز شلمچه که مسافتي 15 کليومتري است موکب مستقر است. اين موکب ها در ابتدا و اواسط مسير و به صورت پراکنده و در پايان مسير به صورت متراکم برپا شده اند.

باد در اين بيابان بد بازيش گرفته است. گاهي با آتش منقل و تنه هاي چوب سوخته زير کتري چايي بازي مي کند، گاهي با لباس بلند و چفيه هاي خادمان. باد پرچم هاي بزرگ و کوچک دو سوي خيابان را هم به بازي گرفته است و گاهي حتي چادرهاي زوار را.

صداي نوحه فارسي و عربي،  شوري که وصفش جز با ديدن ممکن نيست، ايجاد کرده است. از سه راه شلمچه مي تواني خيل عظيم مردمي را مشاهده کني که آمده اند تا زائر اربعين حسين بن علي باشند(ع) و ماشين هاي پارک شده در پارکينگ ها هم حکايت شمار چشم گير آنهايي را دارد که قبل تر رفته اند.
 
در شلمچه موکب هاي مردمي سمبل آمدن اربعين است. موکب هايي که بياباني را به گذرگاه عاشقي ها تبديل مي کنند.

 يک خادم آچار فرانسه هستم

«محمد جواد طرفي» با بلندگويش و با صداي بلند، زائران را به صرف ناهار دعوت مي کند. طلبه جواني که درس و خانواده را پشت سرش در سربندر جا گذاشته و آمده است تا در مرز شلمچه خادمي کند.

محمد جواد مي گويد: از سربندر به شلمچه آمده ام. الان شش روز است در مرز هستم.

مي خندد و ادامه مي دهد: من آچار فرانسه هستم همه کار مي کنم با بلندگو حرف مي زنم، زوار را دعوت مي کنم، روضه و نوحه مي خوانم .

پاتوقش هيئت «عباسيه و عشاق الحسين» خرمشهر است اما خيلي از هيئت هاي ديگر هم او را به خوبي مي شناسند. او ادعا مي کند خادم بدون تکيه است.

خنده هميشه به پهناي صورتش وجود دارد. او معتقد است اين روحيه عالي را به برکت امام حسين(ع) دارد و مي گويد: خدمت به زوار امام حسين(ع) به من روحيه مي دهد. از اينکه اينجا هستم احساس غرور مي کنم چون خدمت به آقا امام حسين(ع) برايم افتخاري است.

محمد جواد چهار سال است که در شلمچه خادم اربعين است اما دلش نمي خواهد اين موقع کربلا باشد. مي گويد: بالاخره کربلا مي روم اما اينجا ماندن حس ديگري دارد. چهار سال است خدا به من توفيق خدمت داده و تا جايي که عمر داشته باشم و توان، خدمت مي کنم.

او ادعا مي کند از ساعت 6 صبح تا دو بامداد سرپا ايستاده است اما خسته نمي شود .

اولين سفر به کربلا

خدامي که همه يک صدا از معجزه هاي حب الحسين سخن مي گويند. آناني که هر کس به روش خودش عرض ادارات مي کند يکي با تعارف چاي و قهوه، يکي با گرفتن علم و بيرق و ديگري با نشستنش بر روي زمين و بر سر گذاشتن سيني خرما.

هستند کساني که با کوزه، آب به مسافران مي دهند و مسافران آب را گرفته راهي مي شوند. مسافراني که هرکدام از گوشه اي از اين کشور آمده است که برود.

ننه فاطمه يکي از همين مسافران مسير کربلاست به همراه چهار نفر ديگر از بندر عباس آمده است. بانويي 64 ساله که امسال اولين نوبت است به کربلا مي رود و از امام حسين سلامتي مي خواهد.

«مينا مشنودي» هم تازه عروسي است که بدون همسر با خانواده از روستايي در حوالي بندرعباس راهي کربلا شده است. مينا مي گويد: خيلي ها از روستايمان رفتند و ما هم ديروز راه افتاديم و فردا عازميم. يک شب را در شلمچه مي مانيم.

او مي گويد: نمي دانم چه احساسي دارم. من تا حالا کربلا نرفته ام. هميشه آرزويم بود بروم.

حس تازه يک عشايري

اين مسير براي برخي نوعي کوچ است. فرعلي 74 ساله يکي از عشايري است که از سيستان و بلوچستان به شلمچه آمده تا به کربلا برود.

فرعلي با لباس محلي، لباني هميشه خندان و بنيه بدني خوبي دارد که آن را مديون همين زندگي عشايري مي داند. او به همراه برادر و يکي از پسرانش در سالن مسافري شلمچه انتظار رفتن را مي کشد. فرعلي سه همسر و 16 فرزند دارد و مي گويد اولين بار است به کربلا مي رود و خانوده اش را سال ديگر با خود خواهد برد.

فرعلي با لهجه خاص مردم سيستان و بلوچستان مي گويد: حالا دو سه سالي هست که يک جا نشين شديم. اما مدت هاست که آرزويم است با پاي پياده در مسير کربلا راه بروم.

او معتقد است اين هم يک نوع کوچ است اما حس و حالش طور ديگري است. قدرت توصيف حس و حالش را ندارد و فقط به گفتن اين اکتفا مي کند که «اين رفتن چيز ديگري است»
 
امام حسين بيماران را به سلامت مي رساند

اما همه مثل فر علي تندرست نيستند. وليچري هاي بسياري از اين مرز عازم شدند و بيماران زيادي اميدوار رفتند که با شفا برگردند. «ابراهيم اعجمي» يکي از همين افراد است.

ابراهيم 22 ساله است با گروهي 45 نفره از بندر عباس آمده تا عازم شود. ابراهيم بيمار مبتلا به «سيکل سل» است و از امام حسين(ع) شفا مي خواهد.

بيماران سيکلي نبايد زياد راه بروند. نبايد خسته شوند. نبايد در گرما يا سرما مدت زيادي بمانند. از ابراهيم مي پرسم با اين بيماري و سفر؟ مي گويد: ان شا الله امام حسين کمک مي کند. امام حسين به همه بيماران کمک مي کند تا به سلامت برسند.

تا گرفتن مرادم با گريه مي روم

حال مادر ابراهيم اما طور ديگري بود. با حسرت نگاه پسرش مي کند و اشکش را با گوشه چادر قهوه اي طرح دارش پاک مي کند.

او مي گويد: خواهر ابراهيم هم مريض است. وقتي ابراهيم کلاس دوم و خواهرش کلاس اول بود پدرشان به رحمت خدا رفت و من برايشان هم مادرم بودم و هم پدر.

حالا ديگر اشک گونه هايش را تر کرده است. مي گويد: اميدوارم خدا به حق دل داغ ديده زينب همه مريض ها را شفا بده بچه هاي من رو هم شفا بده.

از مادر ابراهيم مي پرسم اگر امسال مراد نگرفتي باز هم مي روي؟ با پشت دست چهره آفتاب سوخته اش را پاک مي کند و مي گويد: اگر امسال مراد نگريم. اگر امسال امام حسين مرادم را ندهد، اينقدر با گريه خودم را به امام حسين(ع) مي رسانم و به خواهرش قسمش مي دهم تا بچه هاي من را هم شفا بدهد.

او مي گويد: اگر مرادش را هم گرفت به شکرانه اش تا هر زمان توان داشته باشد باز هم اربعين راهي کربلا مي شود.

مي رويم که در عراق خادمي کنيم

در اين ميان گاهي اين چرخه خادمي و زائري در مرز معکوس مي شود. برخي ها هم هستند که زائر مي شوند تا خادم شوند. گروه 20 نفره بوشهري يک نمونه است. اين گروه عازمند تا در عراق خادم زوار حسيني باشند.

کربلايي محمد وقتي که داشت کمر و گردن پسر بچه اي که روي چمدان ها خوابيده بود را ماساژ مي داد، ديدم. کاري که قرار است در عراق هم انجام دهد.

او  مي گويد: بوشهري ها در عمود 336 از اول صفر مستقر شده اند. قبل از ما يک گروه 30، 40 نفره مستقر شدند و ما الان از هيئت سيد الشهدا قرار است جايگزين آنها شويم.

 
کربلايي چهار سال است اربعين را در عراق بوده و دو سال است که در موکب در مسير نجف تا کربلا به عنوان خادم حضور دارد و ادعا مي کند عاشق پياده رفتن تا صحن و سرا است.

او معتقد است خادمي اين سوي مرز و آن سوي مرز فرقي ندارد و تاکيد مي کند: «همه خادم هستند و همه زائر امام حسين(ع)»

او در ادامه بيان مي کند: ذوق و شوق مردم توصيف نشدني است عشق به امام حسين نظير ندارد.

شلمچه اين روزها غوغاست. مردم در طول مسير هستند در پايانه مسافري هم به تعداد قابل توجهي روي زمين نشسته اند. اينجا همه با حس عاشقي از جاده تا گيت ها مي آيند و پرچم ها همچنان با باد بازي مي کنند.


http://www.khozestan-online.ir/fa/News/4557/اربعين-است-و-هياهوي-رفتن‌ها-و-ماندن‌ها-روايتي-از-دلدادگي-به-حسين
بستن   چاپ