پیام خوزستان
ايستادگي 45 روزه اي که رؤياي تسخير خرمشهر را بر باد داد
يکشنبه 4 مهر 1395 - 10:06:20 AM
مهر

خوزستان انلاين- جنگ بد است. جنگ با هيچکس مهربان نيست. جنگ روياي تجربه دومين مهر زندگيم و پوشيدن کفش و لباس نوي مدرسه را از من گرفت. هيچکس فکر نمي کرد جنگ همه هستي مان را از ما بگيرد. بزرگترها فکر مي کردند مثل جنگ قبلي که تجربه کرده بودند يک روزه است براي همين هيچ چيز با خودشان نبردند جز خاطره شهادت عزيزانشان. رفتند که زود برگردند و برايشان مراسم ختمي باشکوه برگزار کنند. ما کوچکترها هم تجربه بدو بدو کردن هايمان براي تماشاي خمپاره هاي کاشته شده در نخلستان هايمان را بقچه کرديم و برديم، غافل از اينکه از محل همين غول هاي آهني برايمان آوارگي و حقارت سبز مي شود.

اين را «عبدالله هليات» مي گويد؛ کودک هشت ساله زمان جنگ که حالا کارگردان نام آوري شده، عناوين مختلفي در جشنواره هاي متعدد تئاتر کسب کرده و عمده کارهايش در حوزه دفاع مقدس را بر اساس خاطرات کودکي اش ساخته است. بنا به تعبير اين نويسنده و کارگردان هيچ يک از شهروندان خرمشهري فکر نمي کرد همه دارايي اش از جنگي که قرار بود زود تمام شود اما هشت سال طول کشيد، تنها همين خاطرات باشد.

شهرمان را به نظامي ها سپرديم و رفتيم که برگرديم

«سيد عبدالامير هلالات» ديگر شهروند خرمشهري است که از خاطرات جنگ تعريف مي کند. از رفتنشان از خانه اي که تنها مامنشان بود و خود را به دربه دري سپردن، تا بازگشت هاي چندباره به شهري که همه چيزشان را در آن گذاشتند تا به طور موقت بروند و زود برگردند.

اين شهروند خرمشهري که حالا وارد دهه شصتم عمر خود شده است از خاطرات 25 سالگي و آغاز جنگ مي گويد: اول جنگ و قبل از شروع رسمي جنگ تحميلي، صداهاي درگيري ها را از فاصله دور مي شنيديم، خبرهايي از درگيري هاي مرزي به گوشمان مي خورد. بعضي روستاييان ساکن روستاهاي شلمچه هم به طور موقت به شهر نقل مکان کرده بودند اما نه ما و نه حتي روستاييان هيچ کدام اين صداها و اخبار را جدي نمي گرفتيم.

وي ادامه مي دهد: اين صداها از 31 شهريورماه 1359 نزديک تر و شديدتر شد و ما چند روز را زير باران خمپاره با ترس در خانه هايمان مي خوابيديم که حدود يه هفته بعد نيروهاي مردمي با بلندگوها از مردم خواستند شهر را ترک کنند.

سيد عبدالامير عنوان مي کند: پس از اين درخواست، آماده رفتن شديم اما هيچ چيز از پول و طلا تا حتي مدارک شناسايي را با خودمان نبرديم. تقريبا مطمئن بوديم که اين درگيري ها زود تمام مي شود و به خانه هايمان برمي گرديم. هيچ جا براي رفتن نداشتيم و بدون هدف به جاده زديم.

وي، ماجراي برگشت مجددش به خرمشهر را هم تعريف مي کند و مي گويد: بعد از 2 روز از رفتن به بهانه آوردن مقداري پول و مدارک به همراه پسرعمويم به خرمشهر برگشتم. آن زمان شهر هنوز سقوط نکرده بود. دفعه بعد با همين بهانه و تنها به خرمشهرم آمدم شايد بتوانم با خبري خوش برگردم. خرمشهر آشفته بود، قطاري از اجساد در جنت آباد (گلزار شهداي فعلي) کنار هم چيده شده بودند. سر خيابانمان با يک مامور نظامي برخورد کردم به او گفتم: اگر کمکي از دستم برمي آيد در شهر بمانم اما در جوابم گفت: نياز به کمک نداريم. همه چيز تحت کنترل است. فقط زودتر برو. ما هم شهرمان را به نظامي ها سپرديم و رفتيم به اين اميد که زود برگرديم.

مردم؛ خالق حماسه 45 روز ايستادگي

اما جنگ در خرمشهر براي مردم اين شهر تنها به رفتن و درد آوارگي هاي چند ساله محدود نمي شود، بلکه مردم اين شهر خالق حماسه اي 45 روزه شدند تا با ايستادگي خود روياي تسخير سه روزه خرمشهر را در براي بعثي ها دست نيافتني کنند.

رئيس هيئت رزمندگان اسلام خرمشهر از رزمندگان دوران دفاع مقدس و نقش آفرينان در خلق حماسه 45 روزه خرمشهر، مردم را خالق حماسه 45 روز ايستادگي مي داند و توضيح مي دهد: در زمان جنگ نيروهاي دريايي و نظامي ها هم حضور داشتند اما عمده فشارجنگ بر دوش مردم بود براي همين براي روزهاي ابتدايي جنگ در خرمشهر عنوان مقاومت به کار مي رود نه دفاع.

سرهنگ «عبدالمجيد عقيلي» با تاييد بر اينکه درگيري ها با نيروهاي بعث پيش از 31 شهريورماه 59 در مرز شلمچه وجود داشته است، مي افزايد: نيروهاي زرهي عراق از 31 شهريورماه به طور عمده وارد خاکمان شدند و راهي نبود جز اينکه با هر وسيله اي دفاع کرد که در ابتدا افرادي که دوره سربازي را گذرانده بودند توسط سپاه مسلح شدند و به برخي هم آموزش نظامي در حد ابتدايي داده شد، اما به طور کلي در دوران مقاومت هرکس به هر طريقي وارد ميدان مي شد.

وي که فرماندهي سپاه را در کارنامه خدمات خود دارد، به تشريح ساختار نظامي مقاومت 45 روزه مردم خرمشهر مي پردازد و اظهار مي کند: در 45 روز مقاومت، رفتار سازماني وجود نداشت و سازماندهي بر اساس شرايط و بحران بود. درگيري ها به صورت کوچه به کوچه، خيابان به خيابان و ميدان به ميدان بود.

عقيلي مي افزايد: درگيري در نقاط اصلي شهر بود که بنا به شرايط، نيروهاي مردمي به گروه هاي 2، سه و يا پنج نفره تقسيم مي شدند و واحد پشتيباني نيز در مسجد جامع مستقر بود.

حکايت ماندن ها

به اعتقاد خيلي ها داستان اصلي جنگ در خرمشهر روايت رفتن ها نيست، حکايت ماندن هاست. هر چند جنگ مردم شهر را مجبور به ترک خانه و کاشانه خود کرد اما بودند کساني که مسير ديگري به جز رفتن را انتخاب کردند تا همشهريانشان زودتر برگردند.

«رضا صالح پور» يکي از رزمندگان خرمشهري دوران دفاع مقدس که او و خانواده اش اين راه را انتخاب کردند و از خالقان حماسه 45 روزه مقاومت خرمشهر شدند نيز اظهار مي کند: مردم خرمشهر برخلاف ميل باطني خود، شهرشان را ترک کردند. خوب يادم هست در روزهاي آخر قبل از سقوط خرمشهر در جريان درگيري ها با نيروهاي عراقي به ديوار خانه اي تکيه داده بودم که ناگهان صداي گريه يک کودک توجهم را جلب کرد. از پنجره، يک خانواده را ديدم. اعضاي خانواده وحشت زده و ناراحت بودند وقتي از پدر خانواده با اصرار خواستم که شهر را ترک کند، گريه کرد و گفت هيچ جايي براي رفتن ندارد.

وي ادامه مي دهد: حتي 15 تا 20 روز بعد از شروع جنگ، مردم خرمشهر در شهر بودند و بعضي ها مثل خانواده ام در بخش هاي مختلف از جمله پشتيباني و امداد خدمات رساني مي کردند.

اين رزمنده دوران دفاع مقدس در ادامه به جريان جنگ هم اشاره مي کند و مي افزايد: دشمن ابتدا حملات هوايي کرد، بعد مسيرهاي مواصلاتي را نشانه گرفت و در ادامه زميني وارد عمل شد و پاسگاه هاي مرزي را هدف قرار داد.

وي مي گويد: يک روز بعد از شروع جنگ در مسجد امام صادق، اسلحه بين مردم توزيع شد، مردم براي گرفتن اسلحه صف کشيدند به دستور شهيد جهان آرا نيز در پنج کيلومتري خرمشهر در محل فعلي پادگان شهيد باکري آموزش نظامي فشرده داده مي شد.

صالح پور با يادآور شدن اينکه در زمان جنگ 17 ساله و عضو بسيج مسجد بوده است، به تعريف خاطراتش از حضور در جبهه مي پردازد و اظهار مي کند: روزهاي اول در نقطه مرزي درکانال هايي که از هم فاصله اي 20 متري داشت به صورت 2 نفره مستقر شديم. ساعت سه بامداد بود که صداي تانک هاي عراقي که وارد خاک کشور مي شدند را شنيدم. ساعت پنج صبح بود که يکي از رزمنده ها از همه خواست به عقب برگردند. آن موقع خيلي از رزمنده ها براي تخليه پاسگاه مرزي ماندند، فقط من و چند نفر ديگر از بچه ها از راه نخلستان ها به عقب برگشتيم.

وي ادامه مي دهد: 2 روز بود که نخوابيده بوديم، دشمن با تيربار به دنبالمان بود. راه را هم نميشناختيم حتي نميدانستيم در خرمشهر هستيم يا خاک عراق. 2 ساعت سختي بود که با دهان کف کرده و لباس هاي پاره 2 نفر از چهار نفر به پل نو رسيديم و با کمک نيروهاي خودي از مرگ حتمي نجات پيدا کرديم اما بقيه افراد شهيد يا اسير شدند.

وي مي افزايد: تعداد نيروها خيلي کم بود. براي تجديد قوا و دادن اطلاعات به مسجد جامع رفتم...

مقاومت مردمي خرمشهر بيش از 35 روز بود

«عقيل برام زاده» ديگر رزمنده خرمشهري نيز خاطرات آن دوران را اينگونه روايت مي کند: همه سرگرم پيروزي انقلاب بودند و آمادگي شروع جنگ را نداشتند که جنگ از مرزها و با درگيري با منافقين شروع شد، حتي در آن زمان «فرحان اسدي» و «بختور»، شهيد و روي دست هاي مردم تشييع شدند و ما خرمشهري ها بر اين اساس معتقديم اين 2 شهيد اولين شهداي جنگ هستند و مقاومت مردم خرمشهر قبل از 31 شهريورماه 59 آغاز شده و 45 روزه است نه 35 روزه.

وي بيان مي کند: نيروهاي خودي در مرز مستقر بودند به همين علت هجوم دشمن بيشتر از 2 سمت جاده اهواز بود. در همان 2، سه روز اول 50 تا 60 نفر شهيد شدند. شهيد «جهان آرا» دستور احداث سنگر يا جان پناه در شهر را داد، مقاومت ها همچنان ادامه داشت، حتي در آن زمان سه تانک دشمن را گرفتيم و براي روحيه دادن به مردم به شهر آورديم.

اين رزمنده دوران دفاع مقدس، افزايش شدت حملات در روزهاي آتي جنگ را يادآور مي شود و مي گويد: اداره آب و برق، منطقه کپرنشين شهر که طالقاني فعلي است مورد هدف دشمن قرار گرفت. مردم کم کم متوجه وخامت اوضاع شدند و درخواست اسلحه مي کردند. در همان روزها بود که پاترولي به شهر آمد که حامل «بني صدر» رئيس جمهور وقت بود.

خيانت بني صدر

وي ادامه مي دهد: بني صدر به سمت پادگان دژ (پادگان ارتش نيروي زميني) رفت مردم دورش را گرفتند. من به او گفتم: «آقاي رئيس جمهور ما منتظر اسلحه هستيم» گفت: «جنگ بچه بازي نيست به خانه تان برو و جنگ را به ارتش واگذار کن».

برام زاده مي افزايد: به هيچکس اجازه ورود به پادگان را نداد، يک ساعت با ارتشي ها صحبت کرد و رفت و همان شب ارتش شهر را تخليه کرد. بعدها فهميديم که به ارتشي ها گفته ما در اين نقطه قادر به مقاومت نيستيم و در شهر ديگري دفاع مي کنيم.

وي از اجتماع مردم در مقر سپاه و درخواست ساماندهي اوضاع از شهيد جهان آرا به عنوان نخستين واکنش مردم پس از کشف خيانت بني صدر ياد مي کند و سخنان آرامش بخش جهان آرا در آن موقعيت را عاملي در استمرار مقاومت مردم خرمشهر مي داند و مي گويد: شهيد جهان آرا مردم را به ياد قدرت خدا انداخت و مردم را به توکل بر خدا دعوت کرد، مردم خرمشهر هم که مردمي مومن و پايبند به اعتقادات مذهبي بودند از سخنان شهيد جهان آرا بسيار متاثر شدند.

برام زاده عنوان مي کند: جنگ شديد شد، دشمن بي رحمانه مي کوبيد. خبر شهادت تعدادي زيادي در بندر خرمشهر و اسارات روستاهاي مسير شلمچه باعث شد که شهيد جهان آرا براي حافظت از زنان و کودکان از اسير شدن در دست بعثي ها دستور خارج کردن آنها از شهر را بدهد.

لزوم برجسته کردن حماسه 45 روزه مقاومت خرمشهر

معاون فرهنگي اجتماعي گردشگري خرمشهر نيز اين رخداد تاريخي را بسيار بزرگ و خاص مردم خرمشهر مي داند و بر لزوم زنده نگه داشتن و معرفي هر چه بيشتر آن تاکيد مي کند.

«سيد مرتضي نعمت زاده» در رابطه با تجربه و الگوي حماسه دفاع 45 روزه، عنوان مي کند: استراتژيک دفاعي و تهاجمي ايران در طول جنگ که مقاومت مردمي و شبه نظامي را در مقابل ارتش کلاسيک رقم مي زند امروزه با عنوان مقاومت مردمي در کشورهايي همچون لبنان، سوريه و فلسطين، يمن و بحرين  نيز طراحي و اجرا مي شود.

وي در ادامه به نتايج و پيامدهاي اين مقاومت در طول تاريخ اشاره مي کند و مي گويد: تغيير سرنوشت جنگ و بر هم زدن استراتژي صدام و حاميانش، خارج کردن هدف براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران از دستور کار و استراتژي جنگ، ممانعت از سقوط آبادان و همچنين فراهم ساختن زمينه سقوط بني صدر با نشان دادن ناکارآمدي وي از جمله نتايج مقاومت مردمي 45 روزه در خرمشهر است.

معاون فرهنگي اجتماعي گردشگري خرمشهر اين حماسه را خاص مردم خرمشهر و نمادي از شجاعت و از جان گذشتگي آنها مي داند و بر لزوم معرفي و تبيين جنبه هاي بيشتر آن به روش ها و زبان هاي مختلف همچون زبان رسانه و هنر تاکيد مي کند.

مقاومت 45 روزه خرمشهر به اعتقاد بسياري حماسه بزرگي است که علاوه بر گم شدن مدتي از آن در تاريخ مورد کم مهري هاي بسياري قرار گرفته و حال بايد ديد، نگاه هاي مثبت متوليان فرهنگ و هنر به اين رويداد تاريخي مي تواند حماسه آفرينان اين روزهاي مقاومت وايستادگي را برجسته و ابعاد مختلف اين رويداد تاريخي را تبيين کند؟!


http://www.khozestan-online.ir/fa/News/4397/ايستادگي-45-روزه-اي-که-رؤياي-تسخير-خرمشهر-را-بر-باد-داد
بستن   چاپ