چاپ

پیام خوزستان - صبح حالم بهتر بود. از رختخواب بیرون آمدم. مسیو ووزار و مسیو دو لاپرادل نزدیک ظهر این‌جا آمدند و در باب مجمع فرانکوپرسان [انجمن دوستی ایران و فرانسه] و مجله آن، و اکسپوزیسیون [نمایشگاه] ایرانی و امثال این امور صحبت کردیم. در ناهار تقلیل و پرهیز مرعی داشتم.
بعد از ناهار بیرون رفته در کناره رودخانه یک دیوان منوچهری و یک دیوان پیرُن و یک رساله از بورنوف راجع به خطوط میخی خریدم و نزدیک کتابفروشی معمولی رفته منطق پُر روایال و رساله‌ای راجع به ارامنه خریدم. تاریخ ایران ثعالبی متن عربی و ترجمه فرانسه داشت، آن را هم قبول کردم و کتاب‌های دیگر سفارش دادم. بعد به کتابخانه شارل دلاگراو رفته منتخبات فلاسفه آلفرد فویه و رساله عملی اپیکتت را خریده در محاسبه محسوب داشتیم. در مراجعت کتاب اتیک اسپینوزا را از کنار رودخانه خریدم.
هوای پاریس عجیب است. حالا که باید بهترین اوقات باشد، متصل ابر و خفه است و گاهی هم می‌بارد. رعد و برق هم تا به حال ندیده‌ام. بسیار دلتنگ شده‌ام.